جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
آراء علامه طباطبايي در باب نفاق و منافقان در قرآن
نویسنده:
محمد موسوي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫مسأله منافقان، از مسايل مهم تاريخ اسلام است که به‌عنوان دشمنان داخلي جامعه اسلامي، مشکلات بسياري را براي پيامبر اسلام( و مسلمانان به‌وجود آوردند. قرآن کريم در آيات متعددي به منافقان اشاره نموده، و پژوهش حاضر با روش توصيفي به بررسي ديدگاه‌هاي تفسيري علامه طباطبايي در ذيل اين آيات پرداخته است. علامه طباطبايي نفاق را در زبان قرآن به‌معناي اظهار ايمان و پوشاندن کفر مي‌داند، و معتقد است که نفاق در همان ابتداي ظهور اسلام و در مکه پديد آمده، و برخي افراد به تقويت اسلام پرداختند تا در داغي تنور اسلام، نان خود را بچسبانند. علامه با توجه به آيات قرآن، علل گرايش به نفاق در جامعه اسلامي را حب دنيا، دروغ و خلف وعده مي‌داند. قرآن تصريح مي‌کند که منافقان را مي‌توان از روي ويژگي‌هاي خاص آنان شناخت؛ شيوه استدلال منافقان و عذرهايي که براي ترک وظايف مي‌آورند، و همچنين وحشت آنان هنگام نزول بلاها و آزمايش‌هاي الهي، جزء اين نشانه‌هاست. منافق به‌خاطر ايمان نداشتن به توحيد و معاد، همواره در تزلزل و ترديد است، و از انجام وظايف ديني طفره مي‌رود. به‌دنبال ترديد در توحيد، در نبوت و امامت نيز دچار ترديد خواهد بود، و از نظر اخلاقي هم دچار وعده‌هاي دروغين، بخل، حسد، اختلاف افکني، تکبر و غرور مي‌شود. قرآن صراحتاَ اعلام مي‌کند که منافقان از حکم و حکميت رسول خدا( اعراض نموده، ولايت کفار را پذيرفته، و به شايعه‌پراکني مي‌پردازند. آن‌ها، از مؤمنان در هراس بوده، امر به منکر نموده و نهي از معروف مي‌کنند. چنين روند فکري و رفتاري، در دنيا موجب گمراهي، خواري، طرد از جامعه و عدم مقبوليت آن‌ها مي‌شود، که در واقع نشانه ناکامي و بي‌اثر شدن ايمان ظاهري آنان است. در آخرت نيز کفر آنان به‌صورت تاريکي جلوه مي‌کند، و اين ظلمت از هر سو آنان را احاطه مي‌کند. اعمال دنيايي آنان مانند انفاق نيز در آخرت محصولي نخواهد داشت، و آنان به عذابي دردناک مبتلا مي‌شوند.
مذاهب اسلامي در آثار علامه طباطبايي
نویسنده:
‫محمدقاسم مبارز
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫اين پژوهش با روش تحليلي توصيفي به بررسي ديدگاه علامه طباطبايي درباره فرق مختلف اسلامي پرداخته است. علامه طباطبايي منشأ پيدايش اهل سنت را نتيجه جريان سقيفه بني‌ساعده دانسته، که اساس آن بر مسأله مصلحت‌گرايي و امکان تغيير احکام استوار است. نتيجه اين اقدام و رويکرد، دخالت دستگاه خلافت در احکام و تنزل و تغيير دين و معارف الهي، به سطح قوانين مادي و اجتماعي، تغيير حکومت انتصابي به خلافت انتخابي به اقتضاي مصلحت، و از دست دادن سه منبع مهم سنت، عقل و کشف باطني بوده است. علامه طباطبايي در بررسي ساير مذاهب اهل سنت، به شيوه علمي و تنها در محدوده انديشه و عقايد آن‌ها اکتفا کرده است. علامه در آثار خود، به‌خوبي عقايد و انديشه‌هاي گروه‌هاي مختلف اهل سنت از قبيل خوارج، اهل حديث، کراميه، معتزله، اشاعره و وهابيت را تشريح و تبيين نموده، و با دلايل روشن ايرادات و انحرافات اعتقادي آنان را تبيين کرده است. او در رابطه با مذاهب شيعي، شيعيان اثني‌عشري را به‌عنوان بدنه اصلي جامعه اسلامي تلقي نموده، و بقيه مذاهب شيعي را از فروعات و شاخه‌هاي آن برشمرده، که به‌مرور زمان از اصل خود جدا شده‌اند. علامه در بررسي‌هاي خود، به سير پيدايش و تحولات برخي انديشه‌هاي فرق شيعي مانند کيسانيه، اسماعيليه، زنديه، شيخيه و علي‌اللهي پرداخته، و رابطه تشيع را با ديگر جريانات و مذاهب از جمله تصوف، معتزله و اهل سنت نيز تبيين نموده است. او پيرامون اعتقادات شيعيان اثني‌عشري، به‌ويژه در زمينه خداشناسي، معادشناسي، امامت، راهنماشناسي، انديشه‌هاي فقهي و شخصيت‌هاي علمي، مباحث ارزنده‌اي را ارايه کرده، و در زمينه امامت به تفصيل سخن گفته است. وي همچنين مسأله تقريب مذاهب اسلامي را يک ضرورت دانسته، و محور اصلي تقريب را نيز رفع و زدودن عوامل تفرقه و پراکندگي ميان مذاهب مي‌داند.
نقد ديدگاه وهابيت درباره شفاعت از منظر علامه طباطبايي
نویسنده:
‫حبيب‌الله بصير
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫موضوع اين پژوهش، تبيين دفاع علامه طباطبايي از برخي شبهه هاي وهابيت به اعتقادات شيعه مي‌باشد. اين پژوهش در سه فصل تدوين يافته است و در آن، اشکالاتي را که فرقه وهابيت به اعتقاد شيعه در مورد شفاعت پيامبر اسلام و اهل بيت آن حضرت مي‌نمايد و آن را نوعي شرک قلمداد مي‌کند بيان شده و در پي آن، پاسخ‌هاي علامه طباطبايي به اين شبهه ها را آورده است. نويسنده ادله ايشان مبني بر امکان شفاعت و عدم منافات اعتقاد آن با توحيد را نيز منعکس کرده است. فصل اول، طبق روال پايان نامه‌ها، به تبيين کليات اختصاص يافته و مفاهيم توحيد، عبادت، وهابيت، شفاعت و شرک بيان شده است. وي در فصل دوم برخي از دلايل وهابيان مبني بر کفر و شرک خواندن اعتقاد شيعيان به شفاعت را مطرح و مورد نقّادي قرار داده است. در ادامه، اين تفکر وهابيان که شفاعت تنها از آن خداوند متعال است و هرگونه درخواست از غير خدا شرک مي‌باشد را مطرح کرده است. به اعتقاد نويسنده، منافاتي بين درخواست از خدا براي قراردادن شفاعت براي پيامبر اسلام( و اهل بيت( به عنوان دعا و عبادت خداوند وجود ندارد. وي سپس دلايل وهابيت در مورد منافات درخواست شفاعت از غير خدا با توحيد عبادي را مورد نقد قرارداده است. نويسنده در اين راستا ديدگاه‌هاي وهابيان در تفسير مسأله شفاعت به عنوان اعتقاد به تصرف تکويني و کرامت برخي از واسطه‌ها مانند پيامبر اسلام و ائمه( و توسل به ايشان و حاضر شدن بر قبور آنان براي طلب شفاعت و شفا و ساير حاجات مادي و معنوي و شرک خواندن اين امور از سوي آنان را ذکر کرده و در پايان، اين ديدگاه‌ها را از منظر علامه طباطبايي نقد کرده است. در مقام نقد يک شبهه، نقد درست ادله آن سبب تزلزل شدن شبهه مي‌شود که فصل سوم عهده‌دار اين بحث است. نويسنده دراين فصل ادله عقلي و نقلي وهابيت در مورد عدم امکان شفاعت از غير خدا از منظر علامه طباطبايي را به نقد کشيده است و سپس ادله شفاعت برخي از اولياي الهي به اذن خداوند را از منظري قرآني تبيين کرده و ائمه( و شخص پيامبر اسلام( به عنوان واسطه‌هاي فيض الهي از طرف خداوند را مأذون به انجام برخي از امور از جمله شفاعت دانسته است که اين مسأله از نظر علامه هيچ منافاتي با توحيد ندارد.
امامت و رهبري از ديدگاه علامه طباطبايي
نویسنده:
‫محمدعسکري الهدايت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫اين نوشتار به تبيين نسبت بين امامت و رهبري جامعه در آموزه‌هاي اسلامي از ديدگاه علامه طباطبايي مي‌پردازد. نويسنده کوشيده ابعاد مختلف امامت، ويژگي‌هاي امام، قلمرو امامت، ضرورت امامت و رهبري و نسبت بين حکومت، ولايت، امامت و رهبري را از مجموع ديدگاه هاي سياسي و اجتماعي علامه طباطبايي تبيين کند. وي در شش فصل اين مباحث را پي مي‌گيرد. در فصل اول نخست کلياتي از مفهوم امامت در لغت و اصطلاح شيعه اماميه، اهل سنت و ديدگاه علامه طباطبايي ارائه کرده و سپس معناي ولايت، خلافت و حکومت در لغت و اصطلاح علم کلام، علم عرفان، قرآن و نظريات علامه طباطبايي را شرح مي‌دهد. وي در فصل دوم ضرورت امامت و رهبري در جامعه اسلامي و نياز جامعه به رهبر و امام را از ديدگاه علامه طباطبايي، آيت الله سبحاني و آيت الله مصباح يزدي بررسيده و استدلال قرآن و روايات در مقوله ضرورت رهبري ديني، پاسخ به شبهه ها، لزوم رهبري الهي و ديني و ضرورت وجود امام پس از پيامبر اسلام( به عنوان حافظ سنت آن حضرت را از منظر علامه طباطبايي بررسي مي‌کند. در فصل سوم قلمرو امامت از جنبه اجتماعي و رهبري سياسي و همچنين از لحاظ تکويني، تشريعي و الگوي اخلاقي، هدايت باطني و حق سرپرستي بر مردم توضيح داده شده است. در فصل چهارم ويژگي‌هاي امامت و رهبري، مانند عصمت امام، ادلّه ضرروت عصمت براي امام، علم بي‌کران امام علي(، افضليّت، شجاعت، عدالت، سخاوت، اخلاص، آگاهي از سياست و زمان، اخلاق متعالي، صبر و... از ديدگاه علامه طباطبايي بيان مي‌گردد. نگارنده در فصل پنجم مبحث انتخاب يا انتصاب امام معصوم راواکاوي کرده و ضمن تضعيف و دليل هاي اهل سنت مبني بر انتخاب امام و تقويت کردن ادله شيعه اماميه مبتني بر انتصاب الهي امام، ديدگاه علامه طباطبايي را نيز در اين زمينه منعکس مي‌سازد. فصل ششم به شأن و جايگاه امام معصوم( به عنوان حاکم جامعه اسلامي اختصاص دارد و نويسنده به همين مناسبت، جايگاه اجتماع و حکومت در اسلام، منشأ حکومت و حاکميت، انواع حکومت‌ها، ويژگي‌هاي حکومت اسلامي و حاکمان اسلامي، اصول حاکم بر حکومت اسلامي، قوانين حکومت اسلامي و نقش مردم در حکومت اسلامي را از منظر علامه طباطبايي ذکر مي‌کند.
جامعيت و کمال دين از ديدگاه علامه طباطبايي
نویسنده:
‫باقر مهدوي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫در مورد جامعيت دين سه رويکرد و روش اصلي وجود دارد، که در اين ميان، روش دين‌پژوهشي علامه، روش جمع درون و برون متون ديني است؛ بدين معنا که علاوه بر استفاده از کتاب و سنت، از قواعد فلسفي، منطقي و اصول عقليه نيز بهره جسته است. او براي اثبات جامعيت و کمال دين، به ارائه دلايل عقلي و نقلي پرداخته، و از ميان نظريات برخي مفسران، نظريه اعتدالي جامعيت دين را به اثبات رسانده، و نسبت به ردّ نظريه‌هاي حداکثري و حداقلي از جامعيت دين اهتمام ورزيده است. علامه طباطبايي به اثبات جامعيت دين در عرصه خداشناسي، نبوت و ضرورت نبوت از ديدگاه عقل و نقل نظر داشته، و در نهايت، اثبات معاد و شناخت آن را از طريق آموزه‌هاي ديني امکان‌پذير تلقي کرده است. او همچنين به اثبات جامعيت و کمال فقه از طريق تبيين احکام ثابت و متغير در قوانين همت گمارده، و معتقد است که تشخيص مصاديق قوانين و احکام متغير بر عهده ولي فقيه و متخصصان امور ديني است. از سوي ديگر، به تعاليم دين در عرصه اخلاق نظر داشته، و منشأ اخلاق را آموزه‌هاي ديني مي‌داند، و در نهايت راه تهذيب اخلاق را استمرار عمل صالح دانسته است. همچنين مرحوم علامه به بررسي آموزه‌هاي ديني در عرصه‌هاي علوم تجربي، طبيعي و انساني اشاره نموده، و معتقد است که آموزه‌هاي ديني به‌طور مستقيم، اين‌گونه از علوم را در خود نگنجانيده، بلکه در راستاي فراگيري علوم مفيدي که به‌گونه‌اي با زندگي دنيوي و اخروي بشر مرتبط است، امر به وجوب فراگيري آن‌ها نموده است. در اين راستا، آيات و روايات فراواني را مي‌توان به‌عنوان مؤيد ذکر کرد. در نتيجه هرچه در جهت هدايت و سعادت انسان و آبادي دنيا و آخرت او ضرورت دارد، در متون ديني به‌طور صريح و مستقيم و يا غيرمستقيم و با واسطه بيان شده است.
شرور وآلام از ديدگاه علامه طباطبايي و غزالي
نویسنده:
‫رحمت‌الله جمشيدي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫اين تحقيق در پي آن است که مسأله شرور و وجود آلام و شرور متعدد در جهان هستي و تحليل وحکمت آن را از ديدگاه علامه طباطبايي و ابوحامد غزالي به عنوان نمايندگان فلسفه و کلام شيعه و اهل سنت ارزيابي و مقايسه نموده و ديدگاه‌هاي آن دو را در مورد ماهيت شرور، نسبي بودن آن، خير بودن شرور و آثار دنيوي و اخروي مترتب بر آن، تجزيه و تحليل کند. نويسنده در پنج فصل ضمن بيان مفاهيم واژگان، به مباني بحث مربوط به شرور، وجودي بودن، عدمي بودن و نسبي بودن شرور از منظر اين دو دانشمند مسلمان پرداخته است. نويسنده بر اين باور است که علامه طباطبايي شر را عدم مضاف مي‌داند؛ زيرا شرور موجود در عالم، با ديگرحوادث جهان ارتباط و پيوندي خاص دارند و در قضاي الهي قرار مي‌گيرند. شرور نه بالذات هستند و نه شأنيت خاصي دارند، بلکه بالعرض مي‌باشند و عدم کمالي محسوب مي‌شوند. شرور عدم مفارق هستند، نه عدمي که لازمه شيء باشد. و در عالم ماده واقع مي‌شوند، نه در عالم مجردات؛ زيرا عدم مفارق مسبوق به استعداد است و استعداد فقط در عالم ماده جا دارد. شر امري نسبي است، نه امري نفسي. هر شري نسبت به مورد خودش شراست و چه بسا نسبت به غير موردش، آن هم در نظام جمعي و عمومي خير باشد که اين مسأله بديل ندارد؛ به اين معني که خداوند به عين موردش عنايتي دارد و آن مورد منظور به ذات بوده و شر بودنش به اين لحاظ است که خداوند به غير موردش عنايت دارد. نويسنده در مورد غزالي و افکار وي در مورد شرور، معتقد است که از منظر غزالي شر امري وجودي است؛ چون خير و شر ضدّان هستند و ضدّان دو امر وجودي اند. از آن جا که غزالي جزء اشاعره محسوب مي‌شود و منکر حسن و قبح عقلي است؛ هر گونه الم و درد را نسبت به مخلوقات عين صواب دانسته و تمام کاستي‌هاي دنيا را نسبت به آخرت قابل جبران مي‌داند و معتقد است که شرور نعمت الهي و ذخيره شدني براي انسان محسوب مي‌شوند. شر از منظر ابوحامد غزالي، امري نسبي است؛ زيرا که هيچ نعمتي نيست که تبديل شدن آن به بلا محال باشد و هيچ بلايي نيست که ممکن نباشد به نعمت مبدل گردد. مي‌توان اين نکته را از وقوع شرور متعدد در عالم نتيجه گرفت که تمام خوبي‌ها و خيرات از جانب خدا و تمامي بدي‌ها و پليدي‌ها از جانب نفس انسان‌هاست و بدي ها در حقيقت بازتاب عملکرد خود انسان ها هستند. تفکيک ناپذيري خير و شر از آفرينش انسان از ديدگاه علامه طباطبايي، مقايسه ديدگا‌ه‌هاي ابوحامد غزالي وعلامه طباطبايي و حکمت شرور از منظر آن‌ها و تبيين نظام احسن و نظام اصلح از ديدگاه آن دو و چند نفر ديگر از فلاسفه مسلمان، از ديگر مندرجات اين نوشتار است.
رابطه بايد و هست از ديدگاه علامه طباطبايي، شهيد مطهري و مصباح يزدي
نویسنده:
‫عليرضا ناصري
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
چکیده :
‫رابطه بايد و هست، از مباحث کليدي فلسفه اخلاق است، که به نحوه ارتباط ميان گزاره‌هاي اخلاقي و حقايق عيني، مي‌پردازد. ديويد هيوم براي اولين بار به مسأله چگونگي استنتاج بايدها و احکام اخلاقي از حقايق خارجي و هست‌ها اشاره نموده است. هدف از اين پژوهش نيز پاسخ به اين مسأله و مسايل مربوط به آن، بر اساس آرا و ديدگاه‌هاي علامه طباطبايي، شهيد مطهري و استاد مصباح مي‌باشد. براي اين منظور، ابتدا بايد موضع خود را در باب مفاهيم و انشائات اخلاقي روشن نماييم. هيوم معتقد بود که مفاهيم اخلاقي، همچون خوبي، عدالت، فضيلت و رذيلت، عيني نيستند، به‌همين دليل ميان بايد و هست، ارتباطي وجود ندارد. از نظر هيوم قوه فهم و عقل انسان، دو کار انجام مي‌دهد، يکي اکتشاف و استنباط امر واقع و ديگري کشف روابط و نسبت‌هاي ميان امور و مقايسه ميان آن‌ها؛ اما مفاهيم اخلاقي در هيچ‌يک از اين دو دسته جاي نمي‌گيرد. علامه طباطبايي، استاد مطهري و استاد مصباح يزدي، مفاهيم اخلاقي را اعتباري مي‌دانند، اما مقصودشان متفاوت است. علامه و مطهري، مفاهيم را اموري جعلي و قراردادي مي‌دانند، و مصباح يزدي آن‌ها را از معقولات ثانيه مي‌داند. از نظر علامه، تمامي علوم بر پايه نظام عالم عيني است، فقط علوم نظري مستقيما از خارج اخذ مي‌شوند، و علوم عملي بر اساس نيازهاي فردي و اجتماعي شکل مي‌گيرند. شهيد مطهري نيزهمين عقيده را دارد، با اين تفاوت که احکام اخلاقي را برخاسته از من علوي مي‌داند. اما از نظر مصباح يزدي، مفاهيم اخلاقي، منتزع از روابط واقعي و عيني ميان اشيا است. هر سه، مفاهيم اخلاقي را در راستاي نيازهاي واقعي انسان و رسيدن به کمال و سعادت وي، که امري عيني است، مي‌دانند؛ اگرچه در روش تبيين آن با يکديگر اختلاف دارند. با اين‌که ديدگاه‌هاي علامه و مطهري قابل دفاع است، اما اتقان ديدگاه مصباح يزدي بيشتر است؛ بنابراين قول مختار ما، ديدگاه استاد مصباح است.
فلسفه خلقت انسان از ديدگاه علامه طباطبائي
نویسنده:
محمودعلي معصومي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫انسان‌شناسي، و خصوصاً فلسفه خلقت انسان، از قديمي‌ترين موضوعات فکري است که سابقه‌اي به قدمت تاريخ انديشه بشر دارد. بازگشت انسان به‌سوي خداوند پس از مرگ، رسيدن به مقام خلافت الهي در زمين، و سجده فرشتگان در برابر انسان، از موهبت‌هاي تکويني و تشريعي خداوند نسبت به انسان است؛ در حالي که خلقت او را از گل و آّب بي‌ارزشي قرار داد، و سپس از روح خود در آن دميد، و سرانجام نيز به‌سوي خدا بازمي‌گردد. راه‌هاي شناخت حقيقت انسان نيز به آيات و روايات برمي‌گردد، و بايد تنها در پرتو آن‌ها شناسايي گردد. از منظر قرآن حقيقت انسان به نفس و روح او تعلق دارد. روح که در معاني مختلف به‌کار رفته است، ماوراي بدن مادي و داراي اراده و شعور بوده، مورد امر و نهي الهي قرار گرفته و آيينه تمام‌نماي اسما و انوار الهي است. از نظر روايات، روح از عالم سماوي، معنوي و مجرد است، نه از عالم ماديات. روح يک مخلوق محدثه و از افعال خداوند بوده، که قوامش به بدن انسان است. از نظر علامه، منظور از روح و نفس همان است که هر کس در موقع سخن گفتن از آن تعبير به "من" مي‌کند و امري مجرد است. نفس داراي انواع گوناگوني شامل اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه مي‌باشد. ميل به کمال که به‌صورت فطري در انسان نهاده شده، تنها در قرب الهي و با عبادت، عمل صالح، تهذيب نفس، پيروي از افراد صالح، و در کل با پيروي از دين مبين حاصل مي‌شود. بر اين اساس، تنها عبادت است که انسان را به خداوند نزديک مي‌کند، و مراسم و احکام مختلف عبادي هريک درس‌هايي براي تربيت انسان است، که با آن کمال و قرب الهي را حاصل کند. در نتيجه عبوديت مايه قرب به خداست، و قرب به خدا معيار کمال است؛ از اين رو، عبوديت به کمال انسان مي‌انجامد و فلسفه خلقت انسان به‌شمار مي‌رود.
رابطه ايمان و عقل در اسلام و مسيحيت از نگاه علاّمه طباطبايي و قدّيس آگوستين
نویسنده:
‫باقر شيرعلي‌يف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫اين پژوهش مي‌کوشد مباني کلامي و اعتقادي اسلام و مسيحيت در باره تعامل عقل و ايمان و نسبتِ ميان آن ها را از منظر دو انديشمند و متکلّم برجسته مسلمان و مسيحي يعني: علاّمه طباطبايي و سنت آگوستين به صورت شفّاف بررسي کرده و نقاط اشتراک و افتراق ديدگاه آنان در باره جايگاه عقل و ايمان در تبيين معتقدات ديني آنان را منعکس سازد. نوشتار حاضر در چهار فصل تدوين شده است. نويسنده در فصل اول به تبيين واژه شناسي عقل و ايمان مي‌پردازد و مفهوم، جايگاه و کارکردهاي عقل را بر اساس نظريات فلاسفه مسلمان و غرب، الهيات مسيحي و ديدگاه انديش منداني همچون: دکارت، جان لاک و ديويد هيوم را بيان مي‌کند. وي سپس به مفهوم واژه ايمان از منظر متکلمان مسلمان و نيز ايمان و مؤلفه‌هاي مهم آن را از ديدگاه اسلام و مسيحيت شرح مي‌دهد. فصل دوم به تبيين رابطه عقل و ايمان در اسلام از منظر علاّمه طباطبايي و سيرِ تاريخي بحث از عقل و ايمان و نسبتِ بين آن دو درجهان اسلام اختصاص دارد. نويسنده در اين زمينه با اشاره به ظاهرگرايي در حوزه تفکرات شيعه و اهل سنت و عقل گرايي افراطي مسلمانان، حقيقت ايمان و عناصر تشکيل دهنده آن و تعامل و تعارض آن دو با يکديگر را از منظر علاّمه طباطبايي جويا مي‌شود. فصل سوم به رابطه عقل و ايمان در مسيحيت از ديدگاه آگوستين قدّيس و سيرِ تاريخي مباحث مربوط به عقل و ايمان در جهان مسيحيت، پرداختن الهيات مسيحي به مسايلي همچون: خدا، نَفس، خلقت، اخلاق، شهر خدا و شناخت از لحاظ تاريخي و مقايسه ديدگاه‌هاي آگوستين و آکونياس درباره نسبتِ بين عقل و ايمان مي‌پردازد. نگارنده در فصل چهارم به تطبيق و بررسي آراي علامه طباطبايي وآگوستين درباره رابطه عقل و ايمان پرداخته و ديدگاه‌هاي آنان را در زمينه کيفيت ايمان به خدا، تقدم عقل بر ايمان يا برعکس، امکان تعارض عقل و ايمان، ماهيت عقل و ايمان و تفاوت آن ها با يکديگر، عوامل تحقق ايمان در نَفس، مراتب ايمان، و شروط کسب معرفت ديني بررسي مي‌کند.
زبان دين از ديدگاه ويتگنشتاين و علاّمه طباطبايي (ره)
نویسنده:
‫محمد ناطقي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫نوشتار حاضر، ديدگاه‌هاي علامه طباطبايي و لودويک ويتگنشتاين در باره زبان دين و ماهيت آن را مقايسه کرده و مباني فکري و فلسفي آنان را در اين زمينه شرح مي‌دهد. نويسنده ضمن بيان انديشه‌هاي ويتگنشتاين و تکفيک افکار وي با عنوان "ويتگنشتاين متقدم و متأخر" و تغيير انديشه‌هاي فلسفي به ويژه ديني‌اش، به تحليل او از گزاره‌هاي ديني، جدايي علم و دين، جدايي عقل و دين، و رازآميز بودن زبان دين پرداخته، همچنين ديدگاه‌هاي پوزيتوسيتي وي را نقّادي کرده است. آن گاه ضمن تطبيق آراي علامه طباطبايي، ديدگاه ايشان در بحث معناداري زبان دين، را بررسيده، به نظريه اشتراک معنوي و تأويل علامه در زبان دين رسيده، که بر اين اساس، آن دسته از گزاره‌ها و واژگان ديني بر مبناي اشتراک معنوي و تشکيک وجودي معنادار بوده و دسته ديگر پس از تأويل، معنادار مي‌شوند. در بحث واقع‌نمايي زبان دين، با توجه به ويژگي‌هايي که علامه براي زبان دين و قرآن برمي‌شمارد، "نظريه زبان ترکيبي" تصويري واقع‌بينانه‌تر از سيماي زبان دين ارائه مي‌دهد که بر مبناي آن، دينداري ساختاري است که تمام انواع زبان را به صورت ترکيبي و به تناسب نوع مخاطبان و افق فهم آنان، به کار مي‌گيرد. باور ديني در انديشه ويتگنشتاين، از سنخ مفاهيم ذهني و فلسفي نيست، بلکه نوعي "عشق" و "اعتماد" محسوب مي‌شود، که با جان و قلب آدمي سر و کار دارد. لذا زبان آن، بيانگر احساسات و عواطف است. از ديدگاه نگارنده: وجود چنين سخناني در تفکر فلسفي ويتگنشتاين، حکايت از نوعي تزلزل در مقوله زبان دين مي‌کند، ولي مي‌توان از برخي اشاراتش به نحوه نگاه او به زبان دين تا حد زيادي پي برد. اما در رويکرد علامه، به‌رغم اقامه دليل بر واقع‌نمايي زبان دين، مي‌شود از خلال همان ويژگي‌هايي که براي زبان دين و قرآن برمي‌شمارد، به نحوه نگرش ايشان به نوع واقع‌نمايي زبان دين دست يافت و فرضيه زبان ترکيبي دين را ثابت کرد.
  • تعداد رکورد ها : 1494